خورشید مغرب، چهارده فصل (به عدد معصومین (علیهم‌السلام) و یک یادآوری مهم دارد:
میلاد، شمایل و سیرت، غیبت، در کتاب‌های پشینیان، در کتاب‌های مسلمین، در «قرآن کریم»، در «سوره قدر»، در علوم عقلی، در علوم تجربی، در فلسفه تربیتی و ی، عینیت مقاومت نه عینیت تسلیم ، انتظار و در طلب خورشید عنوان فصل‌های کتاب است.
وی در بخشی از کتاب چنین نوشته است: «یکی از ابعاد عظیم تکلیف حساس و بزرگ، در روزگاران غیبت و انتظار، حفظ دین، نگهبانی مرزهای عقیدتی، و حراست از باروهای باورهای مقدس است. جامعۀ منتظر، نباید دربارۀ این امر عظیم سستی روا بدارد.
لازم است فروغ ایمان و نور یقین و پرتو عقیده به حق و تشعشع اعتقادات راستین، همواره در دل و جان مردم محفوظ باشد و پیوسته ژرف تر و ژرف تر شود و بارورتر و بارورتر گردد. لازم است جان و دل نوباوگان، نوجوانان و جوانان، هردم در برابر تابش اعتقادات حقه قرار گیرد و از این تابش و تجلی آکنده گردد. ایمان، جزء وجود آنان و مایه تقوم هویت اصلی آنان باشد؛ تا کم کم، حق و فداکاری در راه اعتلای حق، چون خون، همۀ وجود آنان را گرم کند و چون روح، جوهر حیات آنان باشد.


هنوز هم همین مستضعفین با همه سختي ها پای انقلابن اینکه با همه سختي هنوز دلت برای انقلاب و خون شهیدان میسوزه نهایت ایثار 

آخر زمان همینه سختی ها به جایی میرسه تا غربال بشیم و اونایی که پای همه چیز می‌مونن برنده ان

جنگ جنگ اقتصادی و حتما سختی ها بسیار چرا که نیاز  های اولیه و طبیعی هر آدمی مورد حمله قرار میگیره و اين سخته 

در ذیل حکومت اسلامی سختی؟ پس اصول اسلامی کجای زندگی مون رو قراره درست کنه نظامی که قرار بوده هم دین و هم دنیای آدمها رو درست کنه؟ ممکنه این سوال ها تو ذهنمون شکل بگیره. 

ادامه داره

 


????اقتدار و امنیت دیگر نه با اجتماع های بزرگ و کوچک، و نه با شعار مرگ بر انگلیس باز نمی گردد. اقتدار و امنیت دیگر، نه از راه بگیر و ببندهای قضایی و نه از راه درفش و باتوم محقق نمی شود.

???? ما حالا با یک شکاف عظیم اجتماعی و یک زخم در حال خون ریزی مواجهیم. شعار مرگ بر فتنه گر و جمع کردن آدم ها علیه آدم ها تنها این زخم و شکاف را عمیق تر می کند. نمی توان انتظار داشت آن کارگر بینوا، آن مسافرکش درمانده، آن کشاورز بخت برگشته، آن تهی دست حاشیه نشین، با دیدن تصاویر کسانی که او را فتنه گر می خوانند، غرق در شور و غرور ملی شود!

????ما نه به یک اجتماع بزرگ ملی، که به یک دلجویی عظیم ملی نیاز داریم. ما نیاز داریم بدانیم که نقش مردم در تصمیماتی که زندگی آنها را و معاش آنها را دستخوش تغییر قرار می دهد چقدر است. ما نیاز داریم بدانیم که اصلا وقتی قرارست شورایی سه نفره بر مقدرات کشور حکمرانی کند، مجلس برای چه باید وجود داشته باشد. ما نیاز داریم بدانیم که این تحقیر شدن شبانه از کجا آب می خورده است.

????ما به اجتماع بزرگ نیاز نداریم. ما به بازخواست، پاسخگویی و انفصال مسوولان و مسببان وضع امروز بیشتر از هر زمان دیگری نیازمندیم

از کانال تلگرامی مکتوبات


چرا در جامعه اسلامی حق اعتراض نداشته باشیم ؟

چرا اعتراض در جامعه تبدیل به آشوب میشه ؟ و چرا هیچ جریانی اعتراض مردمی رو درست هدایت نمی کنه

چرانهادهای مردمی که میان راهپیمایی در برابر این آشوب ها و اعتراضات برپا می کنن نمی تونن اعتراضات رو هم درست هدایت کنند؟

 


نباید به شرایط موجود راضی بود باید به سمت شرایط مطلوب حرکت کرد.

اعتراض به رفتارهای حاکمان و مسئولان می تونه در این جهت کمک کنه اما گاهی اعتراض تبدیل به آشوب میشه و ممکنه آسیب جسمانی  برای کسی داشته باشه

توی راهپیمایی وقتی پلاکاردی می بینی که «ما پای انقلابمان ایستاده ایم» برخی مسئولان خاطر جمع تر می شن و بهتر به فساد و اختلاسشون می پردازن

توی اتوبوس خانم ها درمورد گرونی و بنزین صحبت می کردن ؛گفت: ما امنیت نمی خوایم گرونی رو درست کنن ،باید به خاطر امنیت خفه شد و همه معترض که قدر این امنیت رو نمی دونی

توی جامعه اسلامی بایدامنیت در همه جنبه ها باشه درسته در اوضاع منطقه ای امنیت نظامی پررنگ شده و تا اسم امنیت میاد یاد جنگ و کشتار می افتی در حالی که این امنیت باید در زمینه اقتصاد، فرهنگ و سلامت هم به وجود بیاد تا اون امنیت روحی و روانی که انسان در زندگی به اون نیاز داره دست پیدا کنه.


بحث سر شکل گیری یک طبقه جدید به نام اشراف مذهبیهآدمهایی که سر از مذهب و دین درمیارن ولی دنبال تجمل و لوکس و به قولی لاکچری زندگی کردنن

توی شهرهای بزرگ مثل تهران و که فک می کنم شکل گرفته تو شهرما هم کم کم داره پا میگیره

آدمایی که از لحظه تولد وگرفتن سیسمونی، لباس پوشیدن، فرستادن به مدرسه های غیرانتفاعی هر چند اسلامی، خانه های شیک، جهیزیه، ماشین، پذیرایی الی آخر

همشون هم کار فرهنگی انجام میدن ولی وقتی مدل زندگی لوکس این آدما رو ببینی خوب میگی این که نفسش از جای گرم میاد که این همه تز میده ؛ملت نون شب ندارن بخورن بعد اینا دارن چی مبگن وباید هم بگن.

خلاصه مذهبیون مراقب باشید، توی دام به روز بودن نیفتید

قبل ترها بنده خدایی می گفت نظام سرمایه داری این قدر قدرت داره که همه رو در خودش هضم کنه مگه اینکه تقوا داشته باشی و حالا مصرف گرایی، تجمل و اشرافی گری و دوری از قشر مستضعف( هر چند به فقیر کمک می کنی،در حالی که باید برای رفع فقر تلاش کنی) دامن جامعه مذهبی رو هم گرفته

می گویند خوی مسئولین سرریز می شود به مردمان آن حکومت و حالا سرریز شده

 


سال جدید قرنطینه ای هم آغاز شد. خدا را شاکرم که در این سال نو به ما بالاترین نعمت هستی یعنی حیات و زنده بودن را داد و امیدوارم که بتوانیم این نعمت را به حیات طیبه و زندگی مورد رضای خداوند تبدیل کنیم . ان شا لله در هر سال نو انسان برای خودش تصمیم ها و برنامه هایی می ریزد و دلش می خواهد که دیگر سال جدید، سال مطلوبی برایش باشد و او به خواسته هایش برسد. توکلت علی الله رسیدن به خواسته ها همیشه نیاز به برنامه، تلاش و پیگیری و انگیزه دارد.
شیطان اولین نفر بود که دست به مقایسه بین خود و حضرت آدم زد و گفت: من از آتشم و تو از خاک، پس من برترم و همین مقایسه و فخر ی و البته حسادت سبب شد که از درگاه خداوند رانده شود و در ردیف دشمنان خدا قرار بگیرد. شاید برای شما هم پیش آمده که به مقایسه خود و دیگران بپردازید. من هم چند مدت قبل دچار این مقایسه شده بودم که باعث اذیت و ناراحتی من شد. من و دوستانم دوستانی دارم که از نظر سطح اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی از من بالاتر و برتر هستند.
این روزها همه حرف از کرونا می زنند،راه های پیشگیری، تعداد مرگ ومیر و مبتلایان و کدام شهر و کشور. خلاصه آخر سالی سوژه پیدا شد اساسی. تو این روزها مرگ خیلی به آدم ها نزدیک شده البته نزدیک بود حسش نمی کردیم اما حالا با وجود یک ویروس که ممکن است مرگ را به ما هدیه دهد، بیشتر می ترسیم. ناشناخته ناشناخته ها همواره ترس دارند، یکی از مهم ترین ناشناخته ها همین مرگ و سکرات آن است و حالا هم یک ناشناخته به نام ویروس کرونا یا همان کوید-۱۹ که هنوز اطلاعات کاملی از آن در
یکی از کلمات بسیار ارزشمند امام باقر(ع) نامه‌ای است که به سعد نوشتند. در آغاز نامه به موضوعی اشاره می کنند حضرت که نیاز امروز جامعۀ ما است. «بسم الله الرحمن الرحیم، أمّا بَعد فإنّی اُوصِیکَ بِتَقوَى اللَّه فإنَّ فیها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ، والغَنیمَةَ فی المُنقَلَبِ»؛ تقوا موجب می‌شود که تو تلف نشوی، سرمایه‌هایت هرز نرود، استعدادهایت از بین نرود، و غنیمتی برایت می‌شود برای آن دنیای تو. حالا ادامه بدهیم می‌فرماید «وبِالتَّقوى نَجا نُوحٌ ومَن مَعهُ فی
از روزهای آغاز انقلاب صحبت به میان آمد و خاطراتی بیان شد. یکی از مسائلی که در مورد آن تاکید شد اهمیت و اعتماد به جوانان بود و همه شان از اعتمادی که آنروزها به آنان شده بود سخن گفتند که اعتماد به نفس و همه امور خود را از این اعتماد کسب کرده اند. گروهی که حالا پس از سالها که در صدر امور بوده اند هنوز فکر می‌کنند همان جوانان دهه40 و 50 هستند و هنوز جوانانی در جامعه زندگی نمیکنن. نهایت اعتماد به تو نوشتن گزارش و تایپ مطلب و یا استفاده از فضای مجازی است آن هم
انتخاب کردن نشانه آزادی انسان است و دلیلی بر برتری انسانها نسبت به سایر موجودات. خداوند انسان را آزاد آفرید و به او قدرت اختیار و انتخاب داد تا مسیر زندگیش را خودش انتخاب کند و بر این اساس دنیا را محلی برای امتحان و آزمایش قرار داد. امتحانات و آزمایشهایی که هر کدام برای انسان سود دارد و او را به سمت رشد هدایت می کند. البته انسان آنقدر روال زندگی، روزها و شبها برایش عادی شده است که گاهی این اصل اساسی زندگی در این دنیا را فراموش می کند و همین امر سبب می شود
جلد کتاب نظرم را جلب کرد کتاب زندگینامه شهید سید محمدعلی رحیمی بود، تصورم شهید دفاع مقدس بود، نویسنده کتاب هم خانم زینب عرفانیان که دوست داشتم کتابی از او بخوانم. اما بر خلاف تصورم شهید مسئول خانه فرهنگ ایران در پاکستان بود که بعد از جنگ به شهادت رسید. کتاب به نقل از همسر شهید بیان شده بود و زندگی سخت و بدون امکانات آنها را نشان می داد که هدف این زندگی صدور انقلاب در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی بود.
(اگه مالک ریگی دستگیر نمی شد ایران می رفت روی هوا و چقدر آدم بی گناه کشته میشدند) این اولین جمله ای بود که بعد از نگاه کردن فیلم روز صفر ساخته سعید ملکان به ذهنم رسید. جدا از فیلم خوبی که ساخته شده و بازی های زیبا به ویژه امیر جدیدی، اینکه به یکی از مهم ترین مسائل زندگی هر انسانی یعنی امنیت می پرداخت، بسیار قابل احترام است. امنیتی که از آن بسیار سخن گفته شده و امروز ایران عزیز به مدد جانفشانی های بسیاری از محسن ها(امیر جدیدی) در کشور برقرار است .
چند سال پیش شروع کردم وبلاگنویسی درباره حضرات 14 معصوم که متاسفانه رها شد و به سرانجام نرسید. امسال مجددا شروع کردم امیدوارم بتوانم محتوای خوبی را در این زمینه منتشر کنم. منتظر نظرات و پیشنهادات و انتقادهای شما عزیزان هستم. آدرس وبلاگ: http://14masoom-1436.blogfa.com/
کتاب یک لقمه آسفالت را که دیدم حدس زدم باید طنز باشد که البته طنز داشت اما خیلی نه. کتاب به خاطرات مربوط به خرداد61 زمان آزادسازی خرمشهر عزیز اختصاص دارد از زبان رزمنده بزرگوار غلامرضا قائینی ثانی که نویسنده کتاب هم محسوب می شوند و چه خوب است رزمنده ها خود قلم به دست بگیرند و حال و هوای آن روزها را روایت کنند. آقای قائینی مشهدی هستند و این کتاب توسط نشر ملک اعظم مشهد در سال 90 در 143 صفحه با قیمت مناسب 2700تومان چاپ شده است.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه پکیج رادیاتور در شیراز من و عشقم انواع ترازو اشپزی